پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۲۵۲ روز پیش

آنقدر از بابت پدرام و حضور بی موقعش در خانه ناراحت بودم که برای حمام رفتن هم استرس داشتم. زمانی که حمام می رفتم خاله سپیده را بیرون در حمام نگه می‌‌داشتم و فوراً حمام می‌‌کردم و بیرون می آمدم. خاله سپیده هم متوجه موضوع شده بود و به روی خودش نمی‌‌آورد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید